اجرای رویکرد طراحی مبتنی بر همدلی
- سپهر یونسی
- 6 دقیقه
- ۴ آذر ۱۴۰۴
- تفکر طراحی
روشهایی رو بررسی میکنیم که کمک میکنن درباره کاربران یاد بگیریم و باهاشون همدلی کنیم تا به بینشهای مهم برسیم و محصولاتی واقعاً کاربرمحور بسازیم.
خیلی از تیمهای طراحی فکر میکنن چون خودشون هم کاربر هستن، پس کاربران رو «بهطور ذاتی» میفهمن؛ اما این فرض معمولاً گمراهکننده و حتی آسیبزننده است. همدلی واقعی با کاربر خیلی فراتر از تجربه شخصی میره و نیاز به روشهایی مثل مصاحبه با کاربر، مطالعه روزنگار (Diary Study)، مطالعات میدانی، پرسوناسازی و ساخت نقشه همدلی داره. این ابزارها بینشهای ریز و دقیق از تجربه کاربرهای مختلف بهت میدن؛ تجربههایی که ممکنه زمین تا آسمون با تجربه خود طراح فرق داشته باشه.
اگر این مراحل نادیده گرفته بشن، معمولاً محصولی ساخته میشه که همدلی واقعی پشتش نیست و با کاربران ارتباط برقرار نمیکنه؛ و نتیجهاش طراحیهای شکستخورده و بیاثر خواهد بود. اتکا به فهم شخصیِ خود طراح یه مسیر غلط در توسعه محصوله، چون نیازهای واقعی و پیچیده کاربران رو نادیده میگیره.
تعریف مسئله
تو رویکرد طراحی مبتنی بر همدلی، تعریف مسئله یه فرآیند پویاس که از حدسهای اولیه شروع میشه و کمکم به بینشهای عمیق میرسه. خلاصهاش اینه:
فرض اولیه: معمولاً کار با یه حدس اولیه درباره نیازها و چالشهای کاربر شروع میشه؛ حدسی که از مشاهدات اولیه یا فرضهای اولیه بهدست میاد.
جمعآوری بینشها: بعد این فرضیه رو با گرفتن فیدبک از کاربرها—حتی اگه داده اولیه کم باشه—آزمون و اصلاح میکنیم.
اصلاح تکرارشونده: هرچی تحقیقات کاربری گستردهتر بشه، تعریف مسئله هم دوباره بازبینی میشه. این چرخه باعث میشه تعریف مسئله همیشه با بینشهای واقعی و بهروز کاربر هماهنگ بمونه.
بیانیه مسئله: در نهایت بیانیه مسئله باید یه توضیح واضح و خلاصه از مشکل باشه؛ اینکه کاربر کیه، مشکل چیه و این مشکل چه تأثیری داره. نوشتن درست بیانیه مسئله خیلی مهمه چون کل مسیر طراحی رو مشخص میکنه و باعث میشه راهحلها روی کاربر متمرکز بمونن.
تحلیل رفتار کاربران با مصاحبههای کاربری
مصاحبه با کاربر یه ابزار کلیدی تو طراحی مبتنی بر همدلیه، چون کمک میکنه تجربههای کاربر رو از نزدیک درک کنیم. روش درست انجامش:
سؤالهای باز بپرس: سؤالهایی مثل «چطور؟» «چرا؟» «چه چیزی؟» که جوابهای طولانی و توضیحی میخوان.
فعالانه گوش بده: بیشتر از اینکه حرف بزنی، گوش بده تا نکات ریز و مهمی که کاربر ممکنه مستقیم نگه رو بفهمی.
فضای راحت ایجاد کن: کاری کن مصاحبهشونده احساس راحتی کنه تا جوابها واقعی و صادقانهتر باشن.
به نشونههای غیرکلامی دقت کن: زبان بدن، تُن صدا و مکثها میتونن اطلاعاتی بدن که تو حرفها نیست.
سؤال جهتدار نپرس: سؤالهات نباید کاربر رو به سمت یه جواب خاص هدایت کنه.
قابلیت انعطاف داشته باش: اگه یه موضوع جدید وسط مصاحبه مطرح شد، ازش عقب نکش، دنبالش کن.
مستندسازی دقیق: یادداشتبرداری کامل یا ضبط مصاحبه (با اجازه کاربر) ضروریه.
مشاهده رفتار کاربران در بستر واقعی (Diary Study)
در مطالعات روزنگار، کاربرها طی یه بازه زمانی مشخص تجربهها و تعاملاتشون با یه محصول رو ثبت میکنن. این روش نشون میده محصول تو زندگی واقعی و روزمره چطور استفاده میشه.
برای اجرای درست Diary Study:
مدت مناسب انتخاب کن: بازهای باشه که اطلاعات کافی بده ولی آنقدر طولانی نباشه که کاربر خسته بشه.
کاربرهای متعهد جذب کن: چون باید برای مدتی فعالیت مستمر داشته باشن، باید از همون اول تعهدشون رو بسنجی و انتظارات رو کامل توضیح بدی.
دادهها رو مستمر بررسی کن: مخصوصاً تو مطالعات دیجیتال، سریع دادهها رو بخون تا بتونی سؤالهای تکمیلی بهموقع بپرسی.
مطالعه آزمایشی اجرا کن: قبل از نسخه اصلی، یه نسخه کوتاه اجرا کن تا مشکلات احتمالی رو پیدا و رفع کنی.
استفاده از داستانگویی برای ارتباط با کاربران
داستانگویی تو طراحی UX یه روش مؤثره چون ارتباط احساسی ایجاد میکنه.
اینطوری استفاده کن:
روایتهای جذاب بساز: داستانی تعریف کن که فقط درباره ویژگیها نباشه؛ بلکه تجربه و احساس کاربر رو هم نشون بده. میتونی از استوریبورد یا تصویرسازی برای تقویت روایت استفاده کنی.
با کاربرها داستان بساز: ازشون بخواه داستان تجربهشون با محصول رو تعریف کنن. این کار روایتهات رو واقعیتر و انسانیتر میکنه.
داستانها رو با بقیه به اشتراک بذار: تجربههای کاربران رو—با حفظ حریم شخصی—برای تیم یا سایر کاربران پخش کن تا دید بهتری نسبت به تفاوت تجربهها پیدا بشه.
استفاده از مطالعات میدانی
مطالعات میدانی تو محیط واقعی کاربر انجام میشن، نه تو آزمایشگاه. این باعث میشه رفتار کاربر همونطور که در دنیای واقعی اتفاق میافته دیده بشه.
مزایای اصلی:
جمعآوری اطلاعات درباره وظایف: میفهمی کاربر چرا و چطور کارها رو انجام میده و از اشتباهات بزرگ در طراحی جلوگیری میکنی.
شناخت نیازهای کاربر: نیازهای واقعی و فرصتهای طراحی بهتر کشف میشن.
ساخت آرتیفکتهای دقیق: مثل پرسوناس، مپ سفر، یوزکیس و داستان کاربر.
تست در شرایط واقعی: مشکلات محیطی، اجتماعی و رفتاری رو آشکار میکنه؛ چیزهایی که تو آزمایشگاه دیده نمیشن.
ساخت نقشه همدلی
نقشه همدلی فاصله بین کاربر و تیم طراحی رو کم میکنه. نسخه کلاسیکش چهار بخش داره:
آنچه کاربر میگوید، فکر میکند، انجام میدهد و احساس میکند.
این ابزار باعث میشه تیم یه درک مشترک داشته باشه و زمینه مشترکی برای تولید راهحل ایجاد بشه.
نقشه همدلی میتونه براساس انواع تحقیقات کیفی ساخته بشه یا حتی بدون تحقیق رسمی، فقط برای مشخص کردن چیزهایی که میدونیم و چیزهایی که نمیدونیم.
میتونه برای یه کاربر خاص یا برای یه دسته از کاربران ساخته بشه و اغلب یه مرحله میانی قبل از ساخت پرسونای دقیقتره.
ایجاد پرسونای کاربر
پرسونا توصیف دقیق یه کاربر معمولی یا هدفه که براساس تحقیق واقعی ساخته میشه. این توصیف کمک میکنه تیم طراحی با یه کاربر واقعیتر همذاتپنداری کنه و از مدلهای کلیشهای دور بشه.
برای ساخت پرسوناهای قابل استفاده:
جزئیات ضروری اضافه کن: مثل اسم، سن، عکس و یه جمله کوتاه معرفی. عکس کمک میکنه پرسونا تو ذهن بمونه.
بستر تعامل با محصول رو توضیح بده: اینکه چرا و چطور از محصول استفاده میکنه.
از نقلقول استفاده کن: چند جمله واقعی که نگرش کاربر رو نشون بده.
جزئیات بیربط حذف کن: مثلاً علاقهمندی غذایی مگر اینکه واقعاً به محصول مربوط باشه. اما مثلاً علاقهاش به دیتاهای دقیق میتونه نشان بده چه ویژگیهایی نیاز داره.
جمعآوری بازخورد در مراحل تست
جمعکردن فیدبک کاربر تو مرحله تست برای طراحی مبتنی بر همدلی ضروریه. روشهای رایج:
نظرسنجی: ارزان، سریع و مناسب برای جمعآوری فیدبک گسترده.
مصاحبه: برای بینشهای عمیق و کیفی.
تست کاربردپذیری: مشاهده تعامل واقعی کاربر با محصول.
تست چریکی (Guerilla): سریع، غیررسمی و مناسب برای گرفتن فیدبک فوری از افراد در مکانهای عمومی.
چرخه تکرار: فیدبک رو اعمال میکنی، دوباره تست میکنی و این روند ادامه پیدا میکنه تا محصول دقیقاً مطابق نیاز کاربر بشه.

دیدگاهتان را بنویسید