قوانین تجربه کاربری

- سپهر یونسی
- زمان مطالعه: 11 دقیقه
- ۱۶ خرداد ۱۴۰۴
- روانشناسی تجربه کاربر
قوانین UX به یه سری اصول راهنما اشاره دارن که توسط دانشمندان و پیشگامان تو زمینههایی مثل روانشناسی و طراحی تجربهی کاربری ایجاد شدن. اونا الگوهای اساسی در مورد نحوهی پردازش اطلاعات توسط مغز انسان رو نشون میدن و به طراحها کمک میکنن رابطهای کاربری شهودی و مؤثر بسازن.
تو این درس، بررسی میکنیم که چطور این قوانین بینشهای جدیدی در مورد رفتار انسان ارائه میدن، مثل اینکه چطور آشنایی، ناوبری رو آسونتر میکنه و تکرار، حافظه رو تقویت میکنه. اما یادتون باشه که اینا جایگزین نیاز به تحقیق UX نمیشن. در عوض، یه چارچوب برای درک رفتار کاربر ارائه میدن که میتونه طراحها رو تو ساخت تجربههایی که عمیقاً با کاربرا ارتباط برقرار میکنه، راهنمایی کنه و در عین حال به تحقیق اجازه میده تصمیماتشون رو اصلاح و تأیید کنه.
اثر زیبایی-کاربردپذیری (Aesthetic-usability effect)
اثر زیبایی-کاربردپذیری نشون میده که چطور یه طراحی خوب میتونه باعث بشه کاربرا مشکلات جزئی کاربردپذیری رو راحتتر ببخشن. اساساً وقتی کاربرا از ظاهر یه محصول خوششون میاد، تمایل دارن مشکلات کوچیک رو نادیده بگیرن و از تجربهی کلی بیشتر لذت ببرن. این نشون میده که موفقیت یه محصول فقط به نحوهی عملکردش نیست — ظاهرش هم به همون اندازه مهمه.
هم طراحی و هم عملکرد باید متعادل باشن. اگه یه محصول خوب به نظر برسه اما استفاده ازش سخت باشه، کاربرا در نهایت ناامید میشن. در طول تستهای کاربردپذیری، جذابیت اولیهی یه محصول خوشطراحی بعضی وقتا میتونه مشکلات مهمتر کاربردپذیری رو تحتالشعاع قرار بده. این جذابیت بصری ممکنه باعث بشه کاربرا مشکلات عمیقتر رو نادیده بگیرن و فرایند تست رو پیچیده کنه.
برای مقابله با این موضوع، تسهیلکنندههای تست باید:
- با کنترل واکنشهای عاطفی خودشون، بیطرفی رو حفظ کنن و بازخورد واقعی رو تشویق کنن.
- به شرکتکنندهها بگن که آیا رابط رو خودشون طراحی کردن یا نه تا پاسخهای بازتر و صادقانهتر رو تشویق کنن.
- از شرکتکنندهها بخوان که فراتر از فقط زیباییشناسی رو ببینن.
قانون فیتس (Fitt’s Law)
قانون فیتس بیان میکنه که هر چقدر یه هدف نزدیکتر و بزرگتر باشه، تعامل با اون سریعتر و آسونتره. اگه تعامل با اهداف سخت باشه، کاربرا ممکنه تمایلی به تعامل نداشته باشن و احتمالاً از اون صفحه خارج بشن. این اصل تو طراحی رابطهای کاربری که سرعت، دقت و حفظ کاربر مهمه، خیلی حیاتیه.
برای بهینهسازی رابطها با استفاده از قانون فیتس، توصیههای زیر رو در نظر بگیرین:
- اهداف رو بزرگ کنین: دکمهها، آیکونها و نواحی قابل کلیک بزرگتر، خطاها رو کاهش میدن و تعاملات رو سریعتر میکنن. این مخصوصاً تو رابطهای موبایل که دقت نوک انگشت کمتره، مفیده.
- از آیکونها با برچسب استفاده کنین: ترکیب آیکونها با برچسبهای متنی نه تنها معنی رو واضحتر میکنه، بلکه اندازهی هدف رو هم افزایش میده و انتخاب گزینهی درست رو سریعتر برای کاربرا آسونتر میکنه.
- اهداف مهم رو به صورت استراتژیک قرار بدین: کنترلهای پرکاربرد رو تو مکانهایی که به راحتی قابل دسترسی هستن، قرار بدین. مثلاً قرار دادن منوهای ضروری در لبههای صفحه، همونطور که تو MacOS و نسخههای قدیمیتر ویندوز دیده میشه، از مرزهای صفحه برای توقف اشارهگر استفاده میکنه و دسترسی سریعتر رو تسهیل میکنه.
- از شلوغی اجتناب کنین: مطمئن شین که فضای کافی بین اهداف وجود داره تا از کلیکهای اشتباه جلوگیری بشه و کاربردپذیری، مخصوصاً تو رابطهای کوچیکتر یا متراکمتر، افزایش پیدا کنه.
قانون هیک (Hick’s Law)
قانون هیک نشون میده که هر چقدر گزینههای بیشتری به کاربرا ارائه بشه، زمان بیشتری برای تصمیمگیری صرف میکنن. این قانون برای طراحی رابطهای کاربری که هدفشون ساده کردن تصمیمگیری بدون کاهش عملکرد هست، حیاتیه.
در اینجا چند استراتژی برای اعمال مؤثر قانون هیک آورده شده:
- گزینهها رو محدود کنین: تعداد گزینههای قابل مشاهده رو تو هر لحظه کاهش بدین. گزینههای زیاد میتونه کاربرا رو گیج کنه و باعث بشه از تعامل دست بکشن یا کارها رو رها کنن. رابطها رو تا حد امکان ساده کنین تا تجربهی کاربر افزایش پیدا کنه.
- از دستهبندی استفاده کنین: گزینهها رو تو دستهبندیهای واضح و منطقی سازماندهی کنین تا از لیستهای طولانی و نامرتب جلوگیری کنین. این نه تنها فرایند تصمیمگیری رو سرعت میبخشه، بلکه رابط رو تمیزتر و قابل پیمایشتر میکنه.
- گزینههای ضروری رو نمایش بدین: فقط گزینههای ضروری رو قابل مشاهده نگه دارین و گزینههایی که کمتر استفاده میشن رو مخفی کنین. این به کاربرا کمک میکنه تصمیمات سریعتری بگیرن بدون اینکه عملکرد حذف بشه. دسترسی به تنظیمات یا ویژگیهای اضافی رو در صورت درخواست فراهم کنین.
قانون جیکوب (Jakob’s Law)
قانون یاکوب تأکید میکنه که کاربرا اغلب رابطهایی رو ترجیح میدن که شبیه رابطهایی باشن که قبلاً از سایتها و اپلیکیشنهای دیگه میشناسن. این آشنایی باعث ایجاد حس راحتی میشه و زمان و تلاشی که برای یادگیری رابطهای جدید لازمه رو کاهش میده.
در اینجا چند توصیه برای اعمال قانون یاکوب برای بهبود طراحی UI آورده شده:
- ثبات رو در اولویت قرار بدین: طراحی خودتون رو با انتظارات رایج کاربر و استانداردهای صنعت هماهنگ کنین. این ثبات به کاربرا کمک میکنه احساس راحتی کنن و رابط رو شهودی و آسون برای ناوبری میکنه.
- با دقت نوآوری کنین: در حالی که نوآوری ارزشمنده، باید عاقلانه اجرا بشه. اگه یه رویکرد طراحی جدید خیلی پیچیده یا ناآشنا باشه، ممکنه منجر به ناامیدی و رها کردن کاربر بشه. فقط جایی نوآوری کنین که ارزش قابل توجهی اضافه میکنه و مطمئن شین که نکات و آموزشها رو ارائه میدین.
- آشنایی رو با تازگی متعادل کنین: یه تعادل بین عناصر طراحی آشنا و مفاهیم جدید حفظ کنین. مثلاً، ممکنه عناصر ناوبری رو با انتظارات کاربر هماهنگ نگه دارین در حالی که رنگها و تایپوگرافی جدید رو برای متمایز کردن برند خودتون معرفی میکنین.
با تمرکز روی چیزی که کاربرا با اون آشنا هستن، میتونین رابطهایی بسازین که استفاده ازشون آسونه و همچنان خلاقیت رو جایی که بیشتر اهمیت داره، به نمایش بذارین.
قانون میلر (Miller’s Law)
قانون میلر نشون میده که یه فرد معمولی میتونه حدود ۷ (±۲) آیتم رو به طور همزمان تو حافظهی فعال خودش نگه داره. با این حال، این قانون نباید خیلی تحتالفظی تو طراحی رابط در نظر گرفته بشه. موضوع بیشتر در مورد مدیریت مؤثر آیتمهاست تا به خاطر سپردنشون. نکتهی کلیدی، مزیت دستهبندی اطلاعات به واحدهای قابل مدیریته. این رویکرد به کاربرا کمک میکنه محتوا رو راحتتر اسکن، درک و پیمایش کنن، بدون اینکه مجبور باشن آیتمهای زیادی رو تو حافظه نگه دارن.
در اینجا چند نکتهی عملی برای اعمال مؤثر این قانون آورده شده:
- سلسله مراتب بصری رو حفظ کنین: از عناصر طراحی مثل سربرگها، نقطههای گلوله و فاصلهگذاری برای سازماندهی واضح محتوا استفاده کنین. این کمک میکنه از تبدیل شدن رابط به یه دیوار متن جلوگیری بشه و پیدا کردن اطلاعات رو برای کاربرا آسونتر میکنه.
- با زمینه تطبیق بدین: تشخیص بدین که تعداد ایدهآل دستهها ممکنه بر اساس آشنایی کاربر با محتوا و زمینهی خاص استفاده متفاوت باشه. رابط رو بر این اساس تنظیم کنین تا تجربهی کاربر رو بهینه کنین.
اثر زیگارنیک (Zeigarnik Effect)
اثر زیگارنیک نشون میده که آدما کارهای ناتموم رو بهتر از کارهایی که تموم کردن به یاد میآرن. این پدیدهی روانشناختی میتونه یه انگیزهی ذهنی برای برگشت و تموم کردن این کارها ایجاد کنه. وقتی با فکر ازش استفاده بشه، این اثر میتونه تعامل کاربر رو بدون استفاده از تاکتیکهای دستکاریکننده، افزایش بده.
در اینجا چند توصیه برای استفاده از اثر زیگارنیک تو رابطها آورده شده:
- نشانگرهای پیشرفت: فرایندهای پیچیده رو به مراحل کوچیکتر تقسیم کنین و پیشرفت رو از طریق نشانگرهای بصری نشون بدین. این نه تنها به کاربرا انگیزه میده که ادامه بدن، بلکه رابط رو کاربرپسندتر و کمتر طاقتفرسا میکنه.
- بازیسازی: عناصری مثل امتیاز، نشان یا جدول ردهبندی رو برای ایجاد حس ناتمامی و رقابت اضافه کنین. این میتونه به کاربرا انگیزه بده که برگردن و بیشتر با اپلیکیشن تعامل داشته باشن.
- ذخیرهی پیشرفت کاربر: ویژگیهایی مثل ذخیرهی سبدهای خرید رها شده یا فرمهای نیمهپر شده به کاربرا کمک میکنه از جایی که کار رو رها کردن، ادامه بدن و ناامیدی رو کاهش میده و تکمیل کارها رو تشویق میکنه.
- مدلهای فریمیوم (Freemium): ویژگیهای اولیه رو به صورت رایگان ارائه بدین در حالی که گزینههای پریمیوم رو نشون میدین. این میتونه کاربرا رو وسوسه کنه که برای یه تجربهی کاملتر، ارتقا بدن و هم تعامل و هم درآمد رو افزایش بده.
- یادآوریهای بهموقع: یادآوریها یا اعلانهایی در مورد کارهای ناتمام ارسال کنین. اینا باید بهموقع و متمرکز باشن تا از گیج شدن کاربرا جلوگیری کنن و تعامل رو مثبت نگه دارن.
اثر فون رستورف (Von Restorff Effect)
اثر فون رستورف که به عنوان اثر جداسازی هم شناخته میشه، نشون میده که مغز انسان احتمالاً عناصر غیرمعمول رو بهتر به یاد میآره. وقتی یه چیزی به طور قابل توجهی برجسته باشه، مثل یه سیب قرمز بین سیبهای سبز، توجه رو جلب میکنه و تو حافظه میمونه. این اصل میتونه به طور مؤثر تو طراحی رابط کاربری برای افزایش تعامل کاربر و هدایت اقدامات کاربر استفاده بشه.
در اینجا چند راه برای استفاده از این اثر آورده شده:
- رنگ و کنتراست: از رنگهای پررنگ یا کنتراست شدید برای جلب توجه به عناصر کلیدی مثل دکمههای فراخوان عمل استفاده کنین. از روانشناسی رنگ برای ایجاد پاسخ عاطفی مورد نظر استفاده کنین و به کاربرا کمک کنین روی مهمترین اقدامات تمرکز کنن.
- تایپوگرافی: متن مهم رو با استفاده از اندازه، سبک یا وزن متمایز کنین. برجسته کردن کلمات کلیدی یا عبارات میتونه خوانایی رو افزایش بده و اطلاعات مهم رو به یادماندنیتر کنه.
- فضای سفید: از فضای سفید به طور ماهرانه برای جدا کردن محتوای مهم استفاده کنین و فضای بصری ایجاد کنین که توجه کاربر رو بدون حواسپرتی روی عناصر خاص متمرکز کنه.
- تصاویر و آیکونها: از تصاویر مناسب نه تنها برای کمک به درک، بلکه برای به یادماندنیتر کردن محتوا هم استفاده کنین.
- انیمیشن و حرکت: انیمیشنهای ظریف رو برای هدایت توجه کاربرا به تغییرات یا اقدامات مهم تو رابط، ادغام کنین.
قانون تسلر (Tesler’s Law)
قانون تسلر یا قانون بقای پیچیدگی، نشون میده که هر سیستمی یه پیچیدگی ذاتی داره که نمیشه کاملاً حذفش کرد. در اینجا چند توصیه در مورد اعمال قانون تسلر برای بهینهسازی رابطها بدون گیج کردن کاربرا آورده شده:
- پیچیدگی رو متعادل کنین: پیچیدگی رو با فکر بین سیستم و کاربرا توزیع کنین. ساده کردن بیش از حد تجربهی کاربر با انتقال بیش از حد پیچیدگی به سمت توسعه، میتونه سیستم رو ناپایدار کنه. ارزیابی کنین که آیا مزایای کاربر، پیچیدگی توسعهی افزایش یافته رو توجیه میکنه یا نه.
- ضرورت رو تحلیل کنین: قبل از ساده کردن ویژگیها، به طور کامل ارزیابی کنین که آیا اونا ضروری هستن یا نه. حذف عملکردهای حیاتی برای سادهسازی میتونه ناخواسته پیچیدگی عملیاتی رو برای کاربرا افزایش بده.
- سادگی عملیاتی: اولویت رو به آسون کردن انجام کارها بدین. این سادگی عملیاتی اغلب مهمتر از سادگی درک شدهست، که مربوط به اینه که یه محصول چقدر ساده به نظر میرسه نه اینکه چطور کار میکنه.
- از سادهسازی بیش از حد اجتناب کنین: نیاز به یه مقدار پیچیدگی برای حفظ عملکرد کامل رو در نظر بگیرین. مثلاً، مراحل امنیتی تو اپلیکیشنهای بانکی پیچیدگی رو اضافه میکنه اما برای تضمین امنیت و اعتماد کاربر ضروریه.
قانون اوج-پایان (Peak-end rule)
قانون اوج-پایان یه سوگیری شناختیه که توضیح میده آدما چطور تجربهها رو بر اساس شدیدترین لحظاتشون (اوجها) و لحظات پایانیشون (پایانها) به یاد میآرن. تو طراحی رابط کاربری، تمرکز روی این نقاط حیاتی میتونه به طور قابل توجهی روی یادآوری و رضایت کاربر تأثیر بذاره:
- اوجهای مثبت: هنگام طراحی رابطها، به ایجاد اوجهای مثبت از طریق لحظات لذت، مثل سهولت استفاده، دستاوردهای سریع یا بازخورد بصری دلپذیر در طول تعاملات مهم توجه کنین. مثلاً، یه انیمیشن رنگارنگ بعد از تکمیل یه فرم یا یه صدای شاد وقتی یه کار تموم میشه، میتونه یه برداشت ماندگار از کارایی و قابلیت اطمینان ایجاد کنه.
- اوجهای منفی: با این حال، مراقب اوجهای منفی ناشی از ناامیدی یا سردرگمی، مثل ناوبری دشوار یا زمان بارگذاری کند باشین. این تجربههای منفی به یادماندنی هستن و میتونن جنبههای مثبت رو تحتالشعاع قرار بدن و کاربرا رو به سمت گزینههای دیگه سوق بدن.
- لحظات پایانی تعامل کاربر میتونه به طور قابل توجهی برداشت کلیشون رو شکل بده. خیلی از وبسایتها نتایج فوری، مثل کلیکها و فروش رو در اولویت قرار میدن و خداحافظیهای مودبانه رو با استفاده از پاپآپهای مزاحم “لطفاً نروید” نادیده میگیرن. ارائه یه تخفیف غافلگیرکننده به کاربرانی که قصد خروج دارن، میتونه آخرین برداشتشون رو بهبود ببخشه و اونها رو تشویق به بازگشت یا معرفی شما به دوستاشون کنه.
اثر موقعیت سریالی (Serial position effect)
اثر موقعیت سریالی نشون میده که چطور موقعیت آیتمها تو یه توالی روی دقت یادآوری تأثیر میذاره. از دو بخش اصلی تشکیل شده:
- اثر تقدم (Primacy effect): آیتمهای ابتدای یه لیست بهتر به یاد آورده میشن.
- اثر تأخر (Recency effect): آیتمهای انتهای یه لیست هم دقیقتر به یاد آورده میشن.
مثلاً تو منوهای رستوران، غذاهای محبوب اغلب در بالا و پایین قرار میگیرن و از اثر موقعیت سریالی برای تأثیرگذاری روی انتخاب غذاخورا استفاده میکنن. برای رابطها، این به این معنیه که ارائهی لیستهای طولانی، توجه و حافظه رو خسته میکنه.
برای بهینهسازی ارائهی اطلاعات:
- اطلاعات مهم رو در اولویت قرار بدین: جزئیات حیاتی رو در ابتدا یا انتهای توالیها قرار بدین، مثل فراخوانها برای اقدام یا موارد ضروری محصول.
- از نشانههای بصری استفاده کنین: از رنگها، کنتراست یا برجستهسازی برای جلب توجه به عناصر کلیدی استفاده کنین.
- بار شناختی رو به حداقل برسونین: با نمایش فقط مرتبطترین محتوا، مقدار اطلاعاتی که کاربرا باید به خاطر بسپرن رو کاهش بدین.
- اقدامات کلیدی رو قرار بدین: دکمهها یا ویژگیهای ضروری رو در سمت چپ یا راست قرار بدین تا یادآوری آسونتر بشه.
قانون پستل (Postel’s Law)
قانون پستل توصیه میکنه: “در چیزی که تولید میکنی سختگیر باش و در چیزی که قبول میکنی، دست و دلباز.” تو طراحی، این اصل به این معنیه که در ثبات و وضوح خروجی سختگیر باشی در حالی که در ورودی کاربر انعطافپذیر بمونی. اساساً هدف اینه که با خطاهای کاربر به خوبی برخورد کنی و در عین حال بازخورد شهودی ارائه بدی. اگه کاربرا اشتباهات رایجی انجام بدن — مثل جا انداختن “www” تو یه URL یا استفاده از یه فرمت تاریخ غیراستاندارد — سیستم باید این خطاها رو بپذیره و همچنان تجربهی مورد نظر رو ارائه بده.
در اینجا چند راه برای اعمال قانون پستل تو طراحی آورده شده:
- اعتبارسنجی فرم: فرمتهای مختلف داده (مثل تاریخ و شماره تلفن) رو بپذیر و کاربرا رو از طریق پیامهای خطای مفید، تو اصلاحشون راهنمایی کن.
- امنیت رمز عبور: بازخورد فوری در مورد پیچیدگی رمز عبور ارائه بده و کاربرا رو تشویق کن که رمزهای عبور امن و در عین حال به یادماندنی ایجاد کنن.
قانون توان (Power law)
قانون توان یادگیری بیان میکنه که زمانی که برای انجام یه کار صرف میشه، با تکرار، طبق یه الگوی قابل پیشبینی کاهش پیدا میکنه. هر چی کاربرا کارها رو تکرار کنن، تو انجامشون کارآمدتر میشن. مثلاً، استفادهی مرتب از یه الگوی UI آشنا مثل یه لوگوی تراز شده به چپ یا اسکرول عمودی به کاربرا کمک میکنه سریعتر پیمایش کنن. وقتی رابطها با الگوهای تثبیت شده هماهنگ باشن، کاربرا به طور غریزی تجربههای قبلیشون رو به یاد میآرن.
در اینجا چند راه برای پیادهسازی این قانون آورده شده:
- ثابت نگه دارین: به الگوهای شناخته شده پایبند باشین تا به کاربرا تکرارهای بیشتری از عناصر آشنا، مثل لوگوهای قابل کلیک برای صفحات اصلی یا نوارهای جستجو در گوشهی بالا سمت راست، بدین.
- با فکر تغییر بدین: نوآوری میتونه ریسکپذیر باشه. اگه دارین یه الگوی طراحی جدید معرفی میکنین، مطمئن شین که در مقایسه با الگوهای آشنا، کاربردپذیری، سرعت یا رضایت رو خیلی بهبود میده.
- یادگیری رو تسهیل کنین: با ارائه نکات ابزار، راهنماهای آنبوردینگ یا نکات متنی، منحنی یادگیری رو سرعت ببخشین و به کاربرا کمک کنین که سریع با الگوهای جدید سازگار بشن.
دیدگاهتان را بنویسید